رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

رادین عشق زندگی

مسابقه

سلام رادینی ما تو یه مسابقه شرکت کرده اگه بهش رای بدین ممنون میشم اینم عکسش شمارشم شماره 25 ممنون از همگی اینم لینک مسابقه www.koodakeman91.niniweblog.com\post203.php ...
31 مرداد 1391

تدارک تولد

سلام به گل پسرم 6 روز از تولدت گذشت اما ما هنوز واست جشن نگرفتیم همه داریم به سختی تلاش می کنیم تا واسه 3 شهریور آماده بشیم چون قراره اون روز واست یه جشن مفصل بگیریم واسه همین سرمون خیلی شلوغه نه من وقت دارم برات بنویسم نه تینا آخه اونم داره کمک می کنه و بیشتر زحمت هارو اون می کشه. هروقت دستم خالی بشه می یام برات می نویسم فقط بدون عاشقتم تنها دلیل زندگیم ...
23 مرداد 1391

تولدت مبارک

اخجونمی جوننن 1 ساله شدم.......     این یه البوم از این 1 سال من...... به جشن تولد من خوش اومدید  ههووورررررررااااااااااااا همه نانای نانای کنیم و دس دسی..... من میخوام کیک بخورم شما هم بفرمایید              ...
17 مرداد 1391

شب تولد

سلام پسر گلم امشب یه حسی دارم 1 سال پیش این موقع ها داشتی دیگه اذیتم می کردی و ساعت 12 شب راهی بیمارستان شدیم من و مهدی خیلی ترسیده بودیم چون 5 هفته زود اومدی وای عزیز دلم چه شبی بود ... بعد از 1 سال فقط می تونم خیلی دوست دارم ...
16 مرداد 1391

1 روز مونده

اخ جونمی جون فقط فقط یه روز مونده تا تولدم فردا من یه اقای یک ساله میشم و برای خودم مردی میشم امروز هم قراره برم اتلیه و عکس بگیرمفردا صبح هم برای واکسن یک سالگی میرم...... فردا یه مهمونی کوچولو میگیرم ولی مهمونی اصلیم 3 شهریور که اون روز عکسای تولدمو براتون میذارم  خوب دیگه من فعلا برم....
16 مرداد 1391

گل یا پوچ

تازگیا یاد گرفتم گل یا پوچ بازی میکنم اینجام عکسمو تینا از دور گرفته به خاطر همین بد افتاده ولی روزا با پدر جون گل یا پوچ بازی میکنم که خیلی هم واردم تو این بازی.... ...
15 مرداد 1391

2 روز مونده......

اخ جون فقط فقط 2 روز مونده منم تا جایی که میتونم شیطونی میکنم همه از دستم کلافه شدن اصلا هم نمیخوابم امروز بعد از ظهر ساعت 1:30 خوابیدم و 2 بیدار شدم بعدش همش خوابم میامد اما اصلا نمیخوابیدم خوب دلم نمیخواست بخوابم دوست داشتم تا میتوونم شیطونی کنم...... اینجام یه سری عکس از شیطونیام براتون میزارم و یه سری هم توی ادامه مطلب... در حال تلاش برای برداشتن کیف دوربین بالاخره موفق شدم اینم یه نمونه از شیطونیامه که کتاب حموممو پاره کردم.... بقیه عکسام تو ادامه مطلب..... عاشق اینم که برم در ماشین لباس شویی رو باز کنم و ببندم خوب مگه چیه دوست دارم اسباب بازیامو بخورم ...
15 مرداد 1391

3 روز

اخ جونمی جون فقط فقط 3 روز مونده خیلی خوش حالم و بی صبرانه منتظر بعد ماه رمضونم که خاله جونم از سفر برگرده تا یه تولد بزرگ بگیرم و کلی خوش بگذرونم و برای مهمونامون شیرین کاری کنم ...
14 مرداد 1391

4روز

فقط 4 روز دیگه مونده تا تولدم...دیگه دارم برای خودم مردی میشم خوشحالم از اینکه بزرگ شدم اینروزا همش دوست دارم با همه حرف بزنم و کلی شیطونی کنم عاشق دد رفتنم تا میبینم یکی لباس بیرون تنشه میگم دد دد که منو ببره بیرون بگردم و تفریح کنم یه چیزی که میزارن رو میز میرم طرف اون ظرف و میخوام برش دارم همه چیو باید از جلو دستم بردارن که نندازم بشکونمش خلاصه کلی دارم شیطون میشم خوب چون دیگه دارم 1 ساله میشم دیگه..... ...
13 مرداد 1391